سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پست مدرنیسم

شنبه 87/11/26 12:20 عصر| مختصات پست مدرن، نیچه فرویدمارکس | نظر

مختصات پست مدرن

(مرکز گرایی دریدا ،شالوده شکنی لیوتار1،سرمایه داری پیشرفته ی جیمسون2 و فرا واقعیت مصرف گرایِ بوردیا3)

بنا به عقیده دریدا تمام اندیشه ها وتفکرات غربی بر ایده وجود یک مرکز استوارند یک منشا، یک خواستگاه ،یک حقیقت، یک نقطه ثابت، یک خدا ویا یک جوهره .ازنظر دریدا اشکال این مراکز این ایست که سعی دارند چیزها را از شمول خود خارج کنند ،چیزی به درون خود راه ندهند .مراکز با این کار دیگران را نادیده میگیرند سرکوب میکنند یا آنان را به حاشیه میرانند .اگر شما دارای فرهنگی هستید که مسیح در مرکز نشانه ها وشمایل های آن قرار دارد در آن صورت مسیحیت مرکز آن فرهنگ به شمار میرود و بودایی ها ،مسامانان ،یهودیان وهر فرد متفاوت دیگر در حاشیه قرار خواهد گرفت . بدین ترتیب اشتیاق ومیل وافر بابت داشتن یک مرکز تقابلها وتضادهای دو گانه ای را میپروراند که در یک سمت تقابل مرکز قرار میگیرد ودر سمت دیگر حاشیه .وانگهی مراکز خواهان تثبیت یا منجمد ساختن بازی تقابل ها وتضاد های دو گانه هستند .زن ومرد یکی از این تقابل هاست.به نظر دریدا هیچ گونه دسترسی به واقعیت نداریم مگر از طریق مفاهیم کدها ومقولات ومغز یا ذهن انسان نیز از طریق ساختن زوج های مفهومی مانند مورد فوق کار میکند . شما متوجه میشوید که چطور یک عضو این زوج برتر ،ممتاز ومقدم به شمار میرود .هر چیزی که در مرکز قرار دارد سعی دارد یه ما بگوید که تنها وقعیت هستند وتمامی دیدگاه ها را سر کوب میکنند(پاول 1379،ص50) ]این پدیده در روانشناسی با عنوان نوسان ادراک مورد بحث قرار گرفته که ذکر میکند ذهن ما در یک زمان قادر به این نیست که در زمان واحد یک پدیده را از دو منظر درک کند ودچار نوسان ادراک میشود ودر هر زمان یک ادراک در مرکز توجه قرار میگیرد [.

بنا به نظردریدا تمام زبان ها ومتون هنگامی که شالوده زدایی شدند چنین هستند .در غیر اینصورت به سمت ثبات، نهادیهنه شدن ،مرکزیت یابی واقتدار گرایی میل خواهیم کرد .زیرا ما در شرایط اضطرار وتشویش همواره به ایجاد یا ساختن مراکز جدید ،ملازم و همراه ساختن خود با این مراکز جدید ،وبه حاشیه راندن آنهایی که با ارزشهای مرکزی خود مغایرت دارند اقدام میکنیم.اگر بتوانیم یاد بگیریم که در باره خودمان به عنوان هویت هایی همواره از پیش تجزیه شده وگسسته از هم بیندیشیم درآن صورت میتوانیم تقابل سنتی دو گانه یا دو قطبی بین خود ودیگری را شالوده شکنی1 و ساختار زدایی کنیم. تقابل هایی نظیر جسم _ذهن ، طبیعت_فرهنگ ، مونث_ مذکر ، بدوی_ متمدن ، نمود_ بود ، جزئ _کل ، ساخته_ سازنده.مطایق با نظر فردریک جیمسون پست مدرنیزم باید متضمن روشی برای ترسیم ونقشه پردازی درباره محیط ها ومحدوده های جدید وگیج کننده ی جوامع ودوران های سرمایه داری پیشرفته ی صنعتی متاخر ما باشد .همچنین مطابق با نظر بوردیا ،پست مدر نیسم جریان ایما‍ ها وتصاویر ما ورائ تکنولو‍ژیکی در فرا واقعیتی مصرف گرا است، که ما تنها میتوانیم خود را به گونه ای منفعلانه تسلیم آنها سازیم .

نیچه2، فروید3 و مارکس4

پست مدر نیست ها عقاید واصول مدرنیستها را از قبیل حقیقت مطلق ،پیوستگی ووحدت رارد میکنند ،واز سوی دیگر ،به تعدد فرهنگی نسبیت وکثرت نظردارند ومخالف عقل گرایی علمی ودست یابی به وحدت اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی درعصر مدرن هستند .فلاسفه پست مدرن اولین کسانی هستند که به وجود آگاهی کاذب پی بردند .این بدان معناست که تصور این که عقل وذهنیت منعکس کننده حقیقت است ،باطل است وبرعکس ،آگاهی میتواند نه تنها منعکس کننده ی حقیقت نباشد،بلکه آنرا تحریف هم بکند .آنها بافلسفه کانت که اساس وپایه جامعه مدرن است، و عقل رابه عنوان سرچشمه حقیقت میپذیرد ،مخالفند ومیگویند دنیای حقیقی مستقل از ادراک ما وجود ندارد واین حقیقتی که به آن باور داریم ساخته ذهن ماست .این نظریه ی ((آگاهی کاذب)) رامیتوان در نظریات مارکس، فروید ونیچه جست وجو کرد. مثلا مارکس اعتقاد داشت که آگاهی کاذب چیزی نیست جز ایدئولو‍ژی، بسیاری از عقاید ما منعکس کنده واقعیت نیستند و واقیات به نفع طبقه حاکم تحریف میشوند .فروید میگوید :که آگاهی ما تحت تاثیر ناخودآگاه قرار میگیرد وگاهی به شکل بیماری روانی ظهور میکند، پس به عنوان منشا واقعیت وعینیت نمیتواند باشد.نیچه در ظهور پست مدرنیسم نقش حیاتی داشته است .نیچه اعتقاد دارد: چیزی به نام عینیت وجود ندارد به خصوص عینیت علمی ،آنچه هست تفاسیریست که از دیدگاه های مختلف بیان شده است .حقایق چیزی نیستند مگر دروغهایی سود مند. ما با مفاهیم عقلانی خود به جهان به جهان نظم میدهیم تا به بقای خود ادامه دهیم ،اما این کار چیزی نیست جز تحریف واقعیت .نتیجه چنین فلسفه ای ظهور نهیلیسم بود .یعنی تصور مااز جهان خارج بی پایه وبی بنیاد است ودر هستی چیزی جز نیستی وجود ندارد.

بسیاری از گفته های نیچه رادر عقاید پست مدرن میتوان دنبال کرد .مثلا اعتقاد به کثرت وتعدد دنیا ، نسبی بودن دیدگاه ها ،واینکه : جهان چیزی نیست جز افسانه ای که مامیسازیم .انسان افسانه میسراید وبه آن ادامه میدهد احتیاجی ندارد این مفاهیم رادر پشت کلماتی همچون واقعیت وعینیت پنهان کند .هایدگر اعلام میدارد ما محسور در زبان هستیم ،وزبان نمیتواند بر واقعیت خارجی دلالت کند .اگر واقعیت رادادهای خارج از زبان بدانیم راهی برای شناخت آن نخواهیم داشت .واقعیت تنها واژه ای است درون زبان که توانایی خروج از محدوده زبان راندارد .نیچه پیشتر چنین اعلام کرده بود که تلاش برای گذشتن از زبان به معنای توقف اندیشیدن است(مقدادی 1378،125) . لذا فروید نیچه ومارکس ما را در محاصره ی کار تاویل که همواره بر خود بازتاب میشود قرار داده اند وبدین ترتیب در گرداگرد ما وبرای ما ،آیینه هایی قرارداده اند که تصویر هایی را به ما منعکس میکند وجراحتهای پایا ن ناپذیر همین تصویر ها خود شیفتگی امروز ما را شکل میدهند. مارکس فروید ونیچه نشانه هارا در جهان غرب تکثیر نکرده اند وبه چیزی فاقد معنا ،معنای تازه ای نبخشیدا اند .در واقع آنان در کل ماهیت نشانه وشیوه تاویل پذیری نشانه را تغییر داده اند.در سده شانزدهم نشانه ها به گونه ای همگون در فضایی که خود نیز در تمام جهت ها همگون بود چیده میشدند .نشانه های زمینی به آسمان ونیز به جهان زیر زمینی گسیل میشد واین نشانه ها از انسان به جانور از جانور به گیاه وبه عکس رجعت میکرد .از سده نوزدهم به بعد با فروید، مارکس ونیچه نشانه ها در فضایی بسیار متمایز وبر مبنای بعدی طبقه بندی شدند که میتوان آنرا بعد عمق نامید ، البته به شرط آنکه منظور از عمق نه درونبود بلکه برعکس برونبود باشد( فوکو1926_1984). ودر پاین باید ذکر کرد که بازیابی اندیشه های فروید و مارکس به استناد تفسیر هیدگر از اندیشه های نیچه زمینه ظهور مکتب پست مدرن رافراهم کرد


پیوند به سایت های مرتبط با تعلیم و تربیت